در اینجا چیزی است که من می خواهم شما در مورد مدیریت HO بدانید – بنیاد ریموند ای. وود



من و خواهرم به یک مدرسه رفتیم و او گهگاه متوجه می‌شد که چیزی می‌خورم که نباید می‌خوردم. در مقطعی از دوران دبیرستان، من با یک شکلات خاص وسواس داشتم و مقداری از آنها را در کمد خود داشتم. هر چند وقتی برای گرفتن یکی رفتم، آنها گم شده بودند. اگرچه اجازه نداشتیم غذا را در کمدمان نگه داریم، اما می‌دانستم که معلمی آنها را نمی‌برد. از این گذشته، اگر معلمان کمدها را چک می کردند، به من اطلاع داده می شد، و این در دبیرستان بود، جایی که آنها غذای من را کنترل نمی کردند. فکر کردم خواهرم باید آنها را گرفته باشد، بنابراین به سمت کمد او رفتم و شکلات‌ها را دیدم که در یک هرم روی هم چیده شده بودند. شاید خودش شکلات را می خواست؟ یا شاید او نیت خوبی برای کمک به من داشت؟ در هر صورت، من گرسنه بودم، بنابراین آنها را پس گرفتم و در نهایت آنها را خوردم.

چاقی هیپوتالاموس اطرافیان بیمار را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. منظور من فقط به این معنا نیست که همه باید مراقب باشند و مطمئن شوند که کودک HO زیاد غذا نمی خورد. منظور من این است که مشاجره مداوم در مورد غذا ممکن است بر رفتار غذایی دیگران، به ویژه سایر بچه های خانواده تأثیر منفی بگذارد. تصور کنید که خواهر کوچکتان را تماشا می‌کنید که به او گفته می‌شود نمی‌تواند غذاهای خاصی بخورد، نباید در بین وعده‌های غذایی غذا بخورد یا نمی‌تواند چند ثانیه در هنگام شام بخورد. یا به طور کلی مجبور به گوش دادن به صحبت های مادر و خواهر خود در مورد آنچه که او می تواند بخورد و چه مقدار از آن را دارد، بحث می کنند. نباید تعجب آور باشد که خواهر و برادر می توانند تحت تأثیر منفی این موضوع قرار بگیرند و به خورندگانی بدحجاب تبدیل شوند، نسبت به برخی غذاها بیزارند یا به طور کلی علاقه خود را به خوردن از دست بدهند. نه تنها این، من فکر نمی کنم خواهرم شرایط من را کاملاً درک کند. تا آنجا که او می دانست، من از بیمارستان خارج شده بودم و دوباره یک بچه معمولی بودم. تماشای مبارزه من با وزنم و کنترل شدید رژیمم باعث شد فکر کند که باید مراقب هم باشد. نمی‌توانم با اطمینان بگویم، اما فکر می‌کنم به همین دلیل است که خواهرم اکنون برای حفظ رابطه سالم با غذا تلاش می‌کند. حتی با وجود اینکه جلوگیری از تحت تاثیر قرار گرفتن خواهر و برادر بیماران HO از مشاجره در زمان غذا دشوار است، شاید توضیح دادن به آنها که HO چیست ممکن است به آنها کمک کند تا وضعیت خواهر و برادر خود را از وضعیت خود جدا کنند.

هر چند همه چیز بد نبود! با داشتن HO، والدینم به طور قابل درک بسیار نگران رژیم غذایی من بودند: آنها به من وعده های کوچک می دادند، غذای سالم تهیه می کردند و سعی می کردند از دریافت غذای من در جای دیگری جلوگیری کنند. با این حال، من در این تنها نبودم. بقیه اعضای خانواده من اکثراً همان غذا را می‌خوردند، به این معنی که مجبور نبودم با چیزی که دیگران می‌خوردند وسوسه شوم. اگرچه از خواهرم انتظار می‌رفت که همکاری کند و غذاهای وسوسه‌انگیز زیادی در اطراف من نخورد، اما به او اجازه داده می‌شد وعده‌های غذایی بزرگ‌تری بخورد، گاهی اوقات غذای کناری می‌خورد، و وقتی با دوستانش غذا می‌خورد محدودیتی نداشت. من فکر می کنم واقعاً باید بین حمایت از کودک HO و اجازه دادن به فرزندان دیگر خود کمی آزادی تعادل وجود داشته باشد.

بازتاب 6: فرصت های غذایی

وقتی فرصت می شد، غذا می خوردم. با بزرگ شدن در یک جامعه بین المللی، فرصت های زیادی وجود داشت: در مدرسه، مهمانی هایی برای همه مناسبت ها از جمله هالووین، کریسمس، عید پاک، پایان سال و تولدها برگزار می شد. حتی خارج از مدرسه، هر گردهمایی یا رویداد اجتماعی شامل غذا و مقدار زیادی از آن بود. برای من، چنین رویدادهایی کمتر برای جشن گرفتن این مناسبت و معاشرت است تا فرصتی برای خوردن و ذخیره کردن غذا برای بعد.

اشتباه نکنید، من واقعاً از پدر و مادرم سپاسگزارم برای ثبت نام من در مدرسه “عادی” به جای مدرسه “ویژه”، با توجه به اینکه تومور من تأثیر قابل توجهی بر عملکرد شناختی من نداشت. با این حال، آنچه من آرزو می کنم این است که مدارس و رویدادهای اجتماعی باعث ترویج تغذیه ناسالم نشوند. خب، حداقل الان این نظر من است. اگر چندین سال پیش از من می پرسیدید، به شما می گفتم که فرهنگ غذایی مدرسه و رویدادهای اجتماعی را دوست دارم. به هر حال، این یک راه آسان برای من بود که غذا تهیه کنم و گرسنه نمانم. اما نگاه کردن به گذشته، شاید اجتناب از چنین موقعیت‌هایی و وسوسه خوردن یا نگهداری غذا، حرکت هوشمندانه‌تری بود. این بدان معنا نیست که توصیه می کنم کودک خود را کاملاً از همه رویدادهای سرگرم کننده دور کنید. شاید انتخاب کنید که کدام یک شرکت کنید، و در مورد برنامه غذایی که از قبل می خورند توافق کنید. مدیریت مدرسه ممکن است کمی دشوارتر باشد، اما اگر به دنبال مدرسه برای فرزند HO خود هستید، ممکن است ارزش بررسی فرهنگ غذایی آنها را نیز داشته باشد.

آخرین توصیه کوچک …

من حدس می‌زنم که این فقط برای بیماران مسن‌تر HO مرتبط است، اما لطفاً وقتی در مورد مشکلات ما با HO صحبت می‌کنید، نگویید “من متوجه شدم” یا “من متوجه شدم”. این که احساس کنیم چیزی که با گرسنگی و افزایش وزن تجربه می کنیم طبیعی است کمکی نمی کند، فقط رنج ما را بی اعتبار می کند. البته ممکن است سایر بیماران با من موافق نباشند، اما این یکی از بزرگترین ناراحتی های حیوان خانگی من بوده و هست.

نتیجه